I no longer live in the past nor I shut the doors on it . Life wants me to move on and much more shall reveal به حباب نگران لب یک رود قسم، و به آن کوتاهی لحظه شادی که گذشت ، غصه هم میگذرد … همچنانی فقط خاطره ای خواهد ماند … زندگی عریان است … زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم، زندگی نام نکوییست که خارش کردیم زندگی نیست بجز نم نم باران بهار زندگی نیست بجز دیدن یار زندگی نیست بجز عشق بجز حرف محبت به کسی ورنه هرخار و خسی زندگی کرده بسی زندگی تجربه تلخ فراوان دارد دوسه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد. ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم …