من زنیام با چشمانی که زندگی رو دیده، و قلبی که هنوز برای معنا میتپه. در سکوت، شعر میشنوم، در هنر، خونه میسازم، و در عشق، دنبال بازی نمیگردم — دنبال بیداریام. زمان برام عدد نیست؛ روحم گهنه، نگاهم زلال و چهرهام ۳۰، لبخندم، سهم کسیه که فرق ظاهر با حضور رو بدونه. اگر تو هم از اونهایی هستی که با چشم دل میبینی، ما شاید جایی بین نور و گفتگو، به هم برسیم.