من خلق میکنم، پس هستم! وقتی از چرم چیزی میسازم، وقتی داستان مینویسم۰وقتی هیجان زیبا یی ای را نقاشی میکنم...شور زندی در من فوران میکند و بودن را با تمام وجودم احساس میکنم و با خود فکر میکنم، من چقدر خوشبخت هستم که این فرصت را دارم که باشم! زندی را تجربه کنم و با جهان هستی درداد و ستد باشم! مهربان هستم و پیش از انکه در پی دوست داشته شدن باشم. نیازبه دوست داشتن دارم!بعضی وقتها که کسی از من میپرسد چند سال داری شناسنامه ام را که نگاه میکنم شگفت زده میشوم! عجب! من که هنوز سی ساله ام . حتما اشتباهی رخ داده! سالها در ریاضت تنهایی و انزوا خود را کاویدم و اکنون در پی داشتن یک دوست وهم اگر بخت یاری کند رفیقی که زندگی ام را با او قسمت کنم.